آهنگ جدید و بسیار زیبا از علی پیشتاز و سمیر به نام حس جدید
ترانه: سمیر
متن ترانه
خوش به حالش اون که تو روداره
اون که هرجا میری کنارته چشم از تو برنمی داره
خوش به حالش اون که باهاشی همش
انقد خوبه باهات و خوبی باهاش
حتی نمیتونی یه لحظه جداشی ازش
تو هستی باشه خوبه حالش
حتی یه شب بی تو رو جای من نیست
چشماش با تو شادن
نمیشن مثل چشای من خیس
اونم وقتی بغلش میکنی میمره از تب
اونم مثل منه خوابتو میبینه هرشب
انقد بهت فکر میکنه که بگیره سر درد
وقتی میری با التماس بگه میمره برگرد
همه چی خوبه چطوره وضعیتت
باهاش راحتی نمیکنه اذیتت
اونم به فکر کارات هست
واسه بچه بازیات میکنه نصیحتت
اصن حواسش بهت هست هی نگاهت کنه
میدونه ناراحت میشی چی کارت کنه
شبا حرف میزنه خوابت ببره
صبحا زنگ میزنه که بیدارت کنه
اونم اندازه من دلش واسه تو تنگه
واسه حتی تو با خودت میجنگه
واسه لبخندت همه چی شو میده
اونم واسه همه بده با تو یه رنگه
توی جمع دوستا چی
خوبتو میگه حتی اگه بد باشی اگه لوس باشی
آرزو میکنه دوسش داشته باشی
انقد دوست داره آرزوش باشی
باز به هوای تو
امشبم تو خیابونا تا دمای صبح
یه نگاه قفل به ته خیابونا میاد اما یه هو
یه خاطره تو ذهنم و صدای تو
میپچه انگار یکی در میاره ادای تو
من دارم میمیرم اینجا تو این شرایط و
اونجا لبای اون روی لبای تو
اگه دستای تو توی دستای اونه
اگه اوضاع همینطور که هست بمونه
چرا نمیخوای بذاری که بی تو برم
چرا میگی دل تو هم زنده نمیمونه
چرا نمیتونی از این بازی دل بکنی
منو میبینی و نمیتونی پلک بزنی
چرا گاهی حس می کنم تو بغل اونی و
تو فکر منی
صبح تا شب خونم حالا
تو بودی میرفتیم از سر و کوله هم بالا
بی تو هم خونه سوت و کور هم کارا
باعث نمیشی که فک نکنم بارها
کجایی الان با اونم پایی
احساسی که داشتی با اونم داری
با اونم داری از اون رفتارا
نه بابا همون ادفارا
اونم وقتی بغلش میکنی میمره از تب
اونم مثل منه خوابتو میبینه هرشب
انقد بهت فکر میکنه که بگیره سر درد
وقتی میری با التماس بگه میمره برگرد
خوش به حالش اون که تو روداره
اون که هرجا میری کنارته چشم از تو برنمی داره
خوش به حالش اون که باهاشی همش
انقد خوبه باهات و خوبی باهاش
حتی نمیتونی یه لحظه جداشی ازش
تو هستی باشه خوبه حالش
حتی یه شب بی تو رو جای من نیست
چشماش با تو شادن
نمیشن مثل چشای من خیس
اونم وقتی بغلش میکنی میمره از تب
اونم مثل منه خوابتو میبینه هرشب
انقد بهت فکر میکنه که بگیره سر درد
وقتی میری با التماس بگه میمره برگرد
همه چی خوبه چطوره وضعیتت
باهاش راحتی نمیکنه اذیتت
اونم به فکر کارات هست
واسه بچه بازیات میکنه نصیحتت
اصن حواسش بهت هست هی نگاهت کنه
میدونه ناراحت میشی چی کارت کنه
شبا حرف میزنه خوابت ببره
صبحا زنگ میزنه که بیدارت کنه
اونم اندازه من دلش واسه تو تنگه
واسه حتی تو با خودت میجنگه
واسه لبخندت همه چی شو میده
اونم واسه همه بده با تو یه رنگه
توی جمع دوستا چی
خوبتو میگه حتی اگه بد باشی اگه لوس باشی
آرزو میکنه دوسش داشته باشی
انقد دوست داره آرزوش باشی
باز به هوای تو
امشبم تو خیابونا تا دمای صبح
یه نگاه قفل به ته خیابونا میاد اما یه هو
یه خاطره تو ذهنم و صدای تو
میپچه انگار یکی در میاره ادای تو
من دارم میمیرم اینجا تو این شرایط و
اونجا لبای اون روی لبای تو
اگه دستای تو توی دستای اونه
اگه اوضاع همینطور که هست بمونه
چرا نمیخوای بذاری که بی تو برم
چرا میگی دل تو هم زنده نمیمونه
چرا نمیتونی از این بازی دل بکنی
منو میبینی و نمیتونی پلک بزنی
چرا گاهی حس می کنم تو بغل اونی و
تو فکر منی
صبح تا شب خونم حالا
تو بودی میرفتیم از سر و کوله هم بالا
بی تو هم خونه سوت و کور هم کارا
باعث نمیشی که فک نکنم بارها
کجایی الان با اونم پایی
احساسی که داشتی با اونم داری
با اونم داری از اون رفتارا
نه بابا همون ادفارا
اونم وقتی بغلش میکنی میمره از تب
اونم مثل منه خوابتو میبینه هرشب
انقد بهت فکر میکنه که بگیره سر درد
وقتی میری با التماس بگه میمره برگرد
Published on Jan 31, 2014