Emad Ghavidel - Marge Ensaniat

موزیک ویدئوی فوق العاده زیبا و اجتماعی از عماد قویدل به نام مرگ انسانیت

این آهنگ به داستان اسید پاشی خانم "طاهره بهرامی" اشاره داره که قربانی این کار غیر انسانی شد
Emad Ghavidel Marge Ensaniat Official Music Video and Audio
آهنگ زیبای مرگ انسانیت با صدای عماد قویدل

320

128

متن آهنگ:

آخه لامصب، بی دین انسانی لعنتی / دنیا رو ما وا نمیکنه حسابی بعد از این

حالا چی شد ؟ پروندت اختصاصی بررسی / تو منتظر حکم، قصاصی بعد اسیر

اسید چشاشو ذوب کرد، تا کاسه سر رفت / عکساشو دیدم سر اومد کاسه صبرم

اون مال تو خورده بود یا که بد به تو کرد / طلب داشت ازت پاشنه ی دربتو کند

جرمش چی بود ؟ این که بوده همسر مردی / که با تو آشنا شده بود از سر تقدیر

مردی که زن داشت ولی با تو همخوابه شد / زمینه ساز این جنایت و همکار جرم

نداشته هاتو زود واست فراهم کرد / و بیرون کشیدت از دنیای سراسر درد

گلوی زن و بچش زد تو حلق تو ریخت / فکرشم نمیکرد ، به زندگیش حمله کنی

تو وقتی منو میبینی مثل یه سگ هارم / وقتی هیچی نمیاره منو سر حالم

وقتی گوشتخوارا هم تو صف تره بارن / تو باز میگی داد نزن عمو سر ما رفت

این داستان دیگه منو مریض کرده / یه حس میگه بگو اینو نریز در دل

که مملکت داره به قهقرا میره / با خشونتی که تا به این حد فراگیره

نمیدونم چی نوشتن توی برگ احضاریت / ولــی ، اسید پاشی یعنی مرگ انسانیت

هرچه قدرم به خودت بگی چه حماقتی کردم / تو کاری کردی بود از هر جنایتی بدتر

حالا نتیجش چی شد تو عمیق فکر کن / که چند سال حبس داری دقیق یک عمر

حتی اگه فرارم کنی از چنگ قانون / عذاب وجدانه که دلت باس بجنگه با اون

شایدم آخرش تو دیه بدی از رو نری اما / از کجا میشه واسش چشم ابرو خرید ارباب

تو کل دیه رو هم بدی داستان اینه/که اگه طرف بمیره باز پات گیره

میبینم که دهن تو آسفالت میشه/صدای التماست به آسمان میره

من اینا رو میگم و یه حس بدی دارم / تویی که اینو میشنوی مثل منی یا نه ؟

با توام تویی که آشنای حرفی/نگو کجا رو میگیری با شعرای منفی

شعرای من نیست داستان بی هدف / واسه ایران میخونم پاسدار میهنم

هر جای زندگی که شدی تو از کینه لبریز / جلو آینه وایسا بگو این تصویر من نیست

یه لحظه فکر کن که کینه کجا میروسونه منو ؟/  تا مرز چنین جنایتی میکشونه، نرو

به راهی که  میدونم به احتمال حتم / به انتقام ختم میشه آخرش دستگیر به اتهام قتل

یه ارتباط قطع تو ابتدای جوونی تو انتها ی خط

به خودت بیـــای آویزون از رو جرثقیلی / مردمم نگـــات میکنن توی جمع صمیمی

یه مشت علاف بیکار که مست و بی عرضن / اونایی که حتی نگاشونو از تو میدزدن

اونـایی کــه یه جورایی قصـاص پسندن / حس انتقام دارن جز این احساس اصلاً نه

تا مرگ جسمت ُ نبینن آروم نمیشن / گرچه باورش سخته اینه قانون این شهر