Facebook Instagram Mobile RSS

Yaghma Golrouee's Criticizing Comment Regarding Security Forces Actions With Artists


یادداشت انتقادی یغما گلرویی (هنرمند، شاعر و نویسنده) در مورد برخورد امنیتی اخیر با هنرمندان

یغما گلرویی در فیسبوک شخصی اش نوشته ای منتشر کرده است که در ادامه می خوانید:

«اول برای دستگیریِ کمونیست‌ها آمدند
و من اعتراض نکردم چرا که کمونیست نبودم.
بعد سوسیال‌دموکرات‌ها بردند
و من اعتراضی نکردم چون سوسیال دموکرات نبودم.
پس از آن اعضای اتحادیه‌ی کارگران را به حبس بردند
و من اعتراض نکردم چون عضو اتحادیه‌ی کارگران نبودم.
بعد از آن به سروقتِ یهودی‌ها آمدند
و من اعتراض نکردم چون یهودی نبودم.
آن ‌وقت سراغ من آمدند
و دیگر کسی برای اعتراض کردن باقی نمانده بود»
«مارتین نیمولر»

«ما سرباز نیستیم، هنرمندیم!»


خبرِ دستگیریِ امیر تتلو (رپرِ ایرانی) توسطِ پلیس امنیتِ اخلاقی، با تیترِ «اولتیماتوم پلیس به خوانندگان زیرزمینی» روی سایت‌های خبری قرار گرفته است. مقام ارشدِ انتظامیِ دستگیرکننده در اعلام خبر این دستگیری گفته‌اند: «بحمدالله هم صداوسیما و هم وزارت ارشاد زمینه‌های لازم برای فعالیت هنرمندان را فراهم کرده‌اند و افرادی که به شکل زیرزمینی قصد فعالیت دارند باید دست از این کار خود برداشته و در قالب هنر قانونی و واقعی به فعالیت خود ادامه دهند».

البته ایشان اشاره‌ای به جزییاتِ زمینه‌های لازم فراهم شده توسط ارشاد و تلویزیون اشاره نکرده‌اند، تا ما جماعتِ نابینا و ناشنوا را هم با خبر کنند که بدانیم عرضه‌گاهِ آن هنر به قول ایشان «قانونی» و «واقعی» کجاست که ما بعد این همه سال از آن بی‌خبریم.

مثلا یک برنامه ، فقط یک برنامه‌ی مرتبط با موسیقی مردمی در کل تشکیلاتِ عریض و طویل «صدا و سیما» به ما نشان بدهند تا بدانیم باید شکرگذار کدام زمینه‌ی فراهم شده باشیم! «صدا و سیما» در تمام این‌سال‌ها هر وقت نیاز داشته از موسیقی مردمی به سطحی‌ترین و توهین‌آمیزترین شکل ممکن استفاده کرده است که آن هم عبارت از بُردن دسته‌ای آوازخوان‌های سوگلی و نورچشمی به برنامه‌ها و جُنگ‌های مناسبتی بوده که در آن‌ها خواننده باید در گوشه‌ای از سِن یا استودیو بایستد و به شکلی مضحک روی صدای پخش شده‌ی خود لب بزند. نوعی از اجرا که سال‌هاست در سرتاسر جهان وَرافتاده و توهین به شنونده‌ی موسیقی‌ست که آوازخوانش بیاید و به دروغ دهانش را – مانندِ ماهیِ تنگِ شیشه - روی آهنگ خود باز و بسته کند.

تازه تنها سی، چهل خواننده امکان ورود به همین ویترین مضحک را دارند. اغلب هم نه نامی از آهنگساز و ترانه‌سرا پرسیده و برده و نه قطعه عوامل تولیدش به درستی معرفی می‌شود. سازهای موسیقی هم که همچنان در ردیفِ صُوَرِ قبیحه‌اند و مانندِ آلتِ جرم نشان دادن آن‌ها در صدا و سیما ممنوع است.

هیچ برنامه‌ای هم وجود ندارد که اخبار موسیقی و کارورزان آن را دنبال و منعکس کند. آثار خودتولیدیِ پخش شده از صدا و سیما هم اغلب آثاری کم ‌ارزش و شعاری و مناسبتی هستند که به سفارش مدیران شبکه‌ها و برای خودشیرینی‌های مرسوم در آن تشکیلات تولید می‌شوند. یعنی صدا و سیما موسیقی را به شکلی کاملن گل‌خانه‌ای و فقط برای پُرکردن زمان و خالی نبودن عریضه و در بهترین شکل برای تیتراژِ سریال‌های تلویزیونی پخش می‌کند.

اوضاعِ مرکز موسیقی ارشاد هم در تمام این پانزده سالِ مثلن آزادی موسیقی مردمی، نابسامان بوده. در این سال‌ها از ترانه‌های خودِ من در حدود پنجاه آلبوم مجاز استفاده شده و با سانسورِ بی‌چهارچوب و حسین‌قلی‌خانیِ اعمال شده در آن مرکز کاملن آشنایی دارم. هر نوع نوآوری و حرکت تازه در موسیقی و ترانه همیشه توسط شوراهای مرکز موسیقی سرکوب شده است.

اعضای آن شوراها – لابد به دلیل کلان‌سالی – هیچ آشنایی و آگاهی‌ای با موسیقی و ترانه روز جهان ندارند و به همین دلیل آلبوم‌های مجوز گرفته از آن مرکز همیشه بی‌رمق‌ترین آثار را در خود داشته‌اند. هر نوع اشاره‌ای به موضوعاتِ اجتماعی و حتا عاشقانه‌های غیرآسمانی توسط آن مرکز ممنوع شمرده می‌شود و ماحصل همین آلبوم‌های بی‌ارزش مجازی‌ست که مخاطب عامِ موسیقی به ناچار با همان‌ها نیاز خود را برطرف می‌کند. مرکز موسیقی در همه جا اعمال نظر می‌کند. از نوع ریتم و ساز و صدای خواننده گرفته تا نام آلبوم‌ها و مدلِ موی خواننده در عکس روی جلدشان. روند زمانیِ صدورِ مجوز آلبوم‌های موسیقی گاهی چنان طولانی و خسته‌کننده است که بسیاری از میانه‌ی راه برمی‌گردند و از انتشار آلبومی که برایش زحمت کشیده‌اند منصرف می‌شوند. کوچ بسیاری از کارورزان موسیقی و ترانه در این سال‌ها گواهِ همین اوضاع دشوار است.

نه یک شبکه‌ی مجازِ مخصوص موسیقی وجود دارد که خوانندگان بتوانند ویدئوهای خود را از آن پخش کنند، نه شرایط برگزاری کنسرت مناسب است. حتا خوانندگان رسمی و با سابقه و فعال هم تا نیم ساعت مانده به اجرا نمی‌دانند نهادی با ربط و بی‌ربط به موسیقی مجوز کنسرت را لغو خواهد کرد، یا نه. موسیقی ذلیل شده‌ و بدون ویترین مردمی در چنین فضایی به سر می‌برد.

شاخه‌هایی از موسیقی هم (مثل رپ و راک) در کل ممنوع هستند و نه مجوز ارشاد می‌گیرند و نه امکان پخش از تلویزیون را دارند. خب در چنین شرایطی تکلیفِ کسی که در این شاخه‌ها مشغول فعالیت است چیست؟ باید آن شوق و استعداد و را در خود خفه کند و اگر نکرد و آثارش توسط کانال‌های ماهواره پخش شد باید مانندِ یک بزهکار دستگیرش کرد؟ اگر قرار باشد هر کاورزی اثرش در شبکه‌های ماهواره‌ای پخش شده را دستگیر کنند باید به سراغ تمام خوانندگان و ترانه‌سرایان و آهنگسازان بیایند چون تقریبن هشتاد درصد این کارورزان دست کم یک‌بار جزو دست اندرکاران تولیدِ چنین آثاری بوده‌اند و حکایتِ در شهر هر آن‌که هست گیرند خواهد شد.

هنر را نمی‌شود به قانونی و غیرقانونی دسته‌بندی کرد. خلاقیت در چهارچوب بخش‌نامه و نظرات فلان شورای ناکارآمدِ سانسور جا نمی‌گیرد. در کجای جهان پلیس را رو در روی هنرمند قرار می‌دهند؟ ما سرباز نیستیم، هنرمندیم. وجدان بیدار جامعه‌ایم و باید محترمانه با ما رفتار شود. نه مگر قرار بوده فضای امنیتی را از سر فرهنگ و هنر کم کنند؟ اگر هم اتهامی در کار باشد باید نوع فراخوان هنرمند و انتشار خبر آن با فلان کیف‌قاپ فرق داشته باشد. یک سال پیش هم که چند ترانه‌سرا و آهنگساز – و بعد از ان‌ها خودِ من - دستگیر و به دادسرای برده شدیم نوع اعلام خبر دستگیری مثل اخباری بود که درمورد دستگیری اراذل و اوباش منتشر می‌شود و من همان موقع هم در یادداشتِ کناره‌گیری خود از ترانه‌سرایی نوشتم که با چنین دستگیری‌هایی باید از سمتِ اهالی کارورز و علاقه‌مند به موسیقی به شکلی صنفی و قانونی و بدون قهرمان‌سازی و شعارپراکنی برخورد شود.

حالا هم با وجودِ کناره‌گیری و بخشیدن عطای نداشته‌ی این حرفه‌ی به زعم متولیان مکروه به لقایش، خود را موظف به حمایت از «امیر تتلو» می‌دانم و به دیگر کارورزان موسیقی و ترانه گوشزد می‌کنم در حرکتی صنفی و قانونی نسبت به این اتفاق و اتفاقاتی از این دست واکنش نشان دهند. تمام کسانی از طریق موسیقی زندگی می‌کنند محترمند و اگر – آن‌چنان که در خبر دستگیری آمده - به جرمِ حرفه‌ی خود، نه جرم‌های قضایی دیگر بازداشت شوند باید از آن‌ها دفاع کرد.

بینِ کسی که نوازنده‌ی ارکستر ملی‌ست با آن که مثلن در سالن ایستگاه‌های مترو ساز می‌زند نباید فرق گذاشت. هر کسی از پنجره‌ی خود به جهان می‌نگرد و سازش را در دستگاهِ دل‌خواهش کوک می‌کند و رشته‌ای‌ست از کلافی که «موسیقی ایرانی» خطابش می‌کنند. آنانی که در چنین مواقعی همچنان سلیقه‌ای نظرپراکنی می‌کنند و برای دستگیری یک خواننده کف می‌زنند و موسیقی را به فاخر و مبتذل، مجاز و غیرمجاز، رو و زیرزمینی تقسیم می‌کند دکه‌‌ای از وزارتِ ارشاد در مغز خود دارند. کسانی که نوع نامتعارفِ موسیقی این خواننده را بهانه‌ی حمایت نکردن خود کرده‌اند، فرقی با متولیان نابلد فرهنگی ندارند. روی برگرداندن و خود را به بی‌خبری زدن، تاییدِ ماندگاری چنین فضاهایی در موسیقی‌ مردمی‌ست.

یغما گلرویی
13 آذر 92



Published on Dec 4, 2013