آهنگ بسیار زیبا و شنیدنی از محسن چاوشی به نام تنهاترین
شعر: حسین صفا
شعر: حسین صفا
متن ترانه
نفس تو سینه ی محراب حبسِ
هوا بغضش گرفته ابر خسته اس
کی از دنیا دلش انقدر خونِ
که حتی صبرشم ار صبر خسته اس
کدوم خورشید از اینجا گذشته
که رنگ از روی هر کوهی پریده
کی بازم با چاه گفته
کی انقدر بار تنهایی کشیده
با اینکه سوگوار و بیقراریم
محال پیش غم از پا بیفتیم
دلت میلرزه چون هر لحظه باید
به یاد غربت زهرا بیفتی
حبیب عاشقا و درد مندا
شنیدم هیچ دردی بی دوا نیست
تو هم درمونی و هم درد ای مرد
کسی با دردت اما اشنا نیست
شکم سیرا بدا دنیا پرستا
به حقت زیر تیغ ذوالفقارن
به شوق دیدنت اما هنوزم
یتیما شب به شب چشم انتظارن
با اینکه سوگوار و بیقراریم
محال پیش غم از پا بیفتیم
دلت میلرزه چون هر لحظه باید
به یاد غربت زهرا بیفتی
Exclusively licensed to Sarcheshmeh by the artist.
Published on Jul 21, 2014