آهنگ بسیار زیبا و شنیدنی از شهروز مرکباتی لنگرودی به نام گمراه
چون آخرین ستاره ی گمراه آسمان غلتیده ام به دامن بخت سیاه خویش از
دیدگان کور شب افتاده ام
چو اشک گم کرده ام درین شب تاریک ، راه خویش گاهی چو قطره ای که ز
ابری فروچکد لغزیده ام ز دیده ی بی آرزوی بخت گویی سرشک ماهم و می افتمش ز چشم
چون مرغکان گمشده نالند بر درخت تا آخرین پرنده ی شب دم فرو کشد بر می
کشم به خواهش دل ، ناله های خویش من کیستم ؟
پرنده ی شب های بی امید سر داده در سکوت درختان ، صدای خویش گاهی صدای
ریزش دل های عاشقم وقتی که با خیال کسی گفتگو کنند
وقتی که خنده های خوش از گوشه های لب تک بوسه ها ی گمشده را آرزو کنند
گاهی چو ناله ای که ز دردی خبر دهد پا می نهم به خلوت شب های آشنا
گویی لهیب گریه ی باران مغربم کاتش زنم به خرمن آفاق بی فنا
گاهی سرشک حسرت اویم که بی دریغ می ریزم از دو گوشه ی چشم سیاه او چون
اشک شمع سوخته
می افتمش به پای آزرده از ملامت تلخ نگاه او چون آخرین ستاره ی گمراه
آسمان غلتیده ام به دامن بخت سیاه خویش
از دیدگان کور شب افتاده ام چو اشک گم کرده ام درین شب تاریک ، راه
خویش
Exclusively licensed to Sarcheshmeh by the artist.
Published on Aug 15, 2014