آهنگ بسیار زیبا و شنیدنی از داریوش اقبالی به نام شب آخر
موزیک: فرید زولاند
ترانه: اردلان سرافراز
تنظیم: علی الهی
موزیک: فرید زولاند
ترانه: اردلان سرافراز
تنظیم: علی الهی
متن ترانه
سکوتت را ندانستم نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی ها رو تو هم هرگز نپرسیدی
نگفتم گفتنی ها رو تو هم هرگز نپرسیدی
شبی که شام آخر بود به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نا برابر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نا برابر بود
چه جنگ نا برابری چه دستی و چه خنجری
چه غصه محقری چه اول و چه آخری
چه غصه محقری چه اول و چه آخری
ندانستیم و دل بستیم نپرسیدیمو پیوستیم
ولی هرگز نفهمیدیم شکار سایه ها هستیم
سفر با تو چه زیبا بود به زیبایی رویا بود
نمی دیدیم و می رفتیم هزاران سایه با ما بود
نمی دیدیم و می رفتیم هزاران سایه با ما بود
سکوتت را ندانستم نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی ها رو تو هم هرگز نپرسیدی
نگفتم گفتنی ها رو تو هم هرگز نپرسیدی
در آن هنگامه تردید در آن بن بست بی امید
در آن ساعت که باغ عشق به دست باد پر پر بود
در آن ساعت که باغ عشق به دست باد پر پر بود
در آن ساعت هزاران سال به یک لحظه برابر بود
شب آغاز تنهایی شب پایان باور بود
شب آغاز تنهایی شب پایان باور بود
سکوتت را ندانستم نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی ها رو تو هم هرگز نپرسیدی
نگفتم گفتنی ها رو تو هم هرگز نپرسیدی
شبی که شام آخر بود به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نا برابر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نا برابر بود
Published on Apr 7, 2015